گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد دوازدهم
[سوره الأنعام ( 6): آیات 12 تا 18 ] ....



ص : 58
اشاره
قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ کَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَۀَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَۀِ لا رَیْبَ فِیهِ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَ هُمْ فَهُمْ لا
یُؤْمِنُونَ ( 12 ) وَ لَهُ ما سَکَنَ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ( 13 ) قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ یُطْعِمُ وَ لا
یُطْعَمُ قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ( 14 ) قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ( 15 ) مَنْ
( یُصْرَفْ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ ( 16
وَ إِنْ یَمْسَ سْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 17 ) وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الْحَکِیمُ
( الْخَبِیرُ ( 18
، ص: 59
[سوره الأنعام ( 6): آیه 12 ] .... ص : 59
اشاره
قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ کَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَۀَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلی یَوْمِ الْقِیامَۀِ لا رَیْبَ فِیهِ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَ هُمْ فَهُمْ لا
( یُؤْمِنُونَ ( 12
ترجمه و شرح .... ص : 59
خداوند متعال در این آیه شریفه برسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دستور میدهد از کفار و بتپرستان بپرس که کرات
بیشمار که هر یک در مدار مخصوص در جوّ در سیر و حرکتند هم چنین زمین پهناور و انواع موجودات بیشمار آن را که آفریده
است و به چه کسی اختصاص دارد چون بحکم خرد جز تصدیق پاسخی ندارد تو خود در پاسخ آنها بگو همه آنها آفریده
پروردگارند و از جمله به بتهائی است که آنها را میپرستید ناگزیر نظامی که در صحنه هستی فرمانروا است آن نیز به تدبیر
آفریدگار میباشد زیرا بپاداشتن نظم جهان به آن است که خوان هستی را در بر موجودات گذارد و نیازهاي پی در پی آنها را
برآورد. اینک میفرماید:
یا محمد باین کافران و مشرکان بگو آسمانها و زمین از آن کیست و این عالم کون و آنچه در آن است متعلق به کیست و این عالم
صفحه 47 از 188
وجود و آنچه را در بر دارد صاحبش کیست؟
این آسمانها که بکواکب مزیّن گشته و این زمینی که گسترش یافته و نهرها در آن جاري و کوهها در آن برقرار است و این عوالمی
که جز آفرینندهاش کسی به آن احاطه ندارد مالک و صاحب اختیارش کیست به ، ص: 60
آنها بگو احدي را مجال انکار نیست و جواب آن بدیهی است تمام آنها متعلق بخداي واجب الوجود مالک الملک و الملکوت ذو
الرحمۀ و الجبروت است و این خدائی که آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست ایجاد کرده و ما جز به اندکی از آنها پی نبردهایم و
دانش ما بالنسبت به آنچه نمیدانیم نسبت ذرّه به کوههاي بلند و اقیانوسهاي بیکران است. رحمت و مهربانی را نسبت به بندگانش
بر خویشتن فرض و واجب فرموده است و قسم یاد کرده که شما را در روز رستاخیز و قیامتی که شکی در وقوع آن نیست گرد هم
آورد و همگان را محشور سازد و در آن روز کسانیکه بخویشتن ضرر زده یعنی فطرتشان فاسد و داراي نفوس بداندیش بودهاند و
بنور دین مهتدي نشده و خویشتن را از فکر و نظر در آیات کون محروم داشتهاند و چشم عقل و حکمت آنها بسته و پیوسته تابع
هواهاي نفسانی بودهاند و تقالید آباء و بدي راي و تعصب جاهلیت و درد حسد از نظر صحیحی و فهم سلیم بازشان داشته و کور
ساخته است کسانی هستند که پیروي عقل و علم را به بعث و ثواب و عقاب ایمان نیاوردهاند. از این آیه مستفاد میشود:
قدرت مطلق در آسمانها و زمین بدست خداست و او به بندگان خود رحم کرده و توبه آنان را میپذیرد و تمام انسانها در روز
قیامت یکجا جمع شده و نتیجه اعمال خویش را خواهند دید و نیز اشخاص شقی و پلید که در شرك ثابت قدم بوده از نور ایمان
محروم گشته و گرفتار عذاب الهی خواهند بود. و همچنین کفّار و بتپرستان زمان فعلی که با وجود قرآن هدایت نمیشوند به
نفس خود زیانکارند و همزیستی خداپرستان با آنها مفهوم ندارد و از عذاب آنان نمیکاهد.
(12)
، ص: 61
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 61
گو بر ایشان اي محمد مر کراست هر چه موجود اندر این ارض و سماست
گو بود از حق که خلاق همه است پس پرستش غیر او را مظلمه است
حق نوشته رحمت اندر نفس خویش ملتزم بر ذات خود کرد آن ز پیش
راهنمائی بر صراط معرفت از نشان رحمت آمد در صفت
همچنین از رحمتش آثارها هست کآن بیش است از گفتارها
بر غضب زان گفت سابق رحمت است زان که امکان را بکونش رحمت است
نیست ممکن بی ز رحمت هیچ زیست سابق از رحمت نباشد هیچ نیست
در وجود آمد مقدم رحمتش تا شود هر شیء پیدا علتش
پس ز ملتها عیان معلولها ظاهر آید هر دم از معلولها
، ص: 62
جمع سازد مر شما را در قبور با عملهاتان الی یوم النشور
اندر آن روزي که در وي نیست ریب بخشد و پوشد ز رحمت جرم و عیب
وانکه بر خویش از زیانکاران بدند فطرت اصلیه را مانع شدند
صفحه 48 از 188
نیست ایمان آورند کان فرقه باز منقلب شد چون حقیقت بر مجاز
(12)
، ص: 63
[سوره الأنعام ( 6): آیه 13 ] .... ص : 63
اشاره
( وَ لَهُ ما سَکَنَ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ( 13
ترجمه و شرح .... ص : 63
خداوند متعال در این آیه کریمه با بتپرستان احتجاج کرده و توضیح میدهد به اینکه اساس جهان خلقت بطور محسوس بر
حرکت و تحوّل نهاده شده و این دلیل آشکاري است بر وحدت حقیقی آفریدگار زیرا حرکت دلیل بر وجود محرّك و نظم آن
گواه بر مدبّر حکیم است زیرا بطور محسوس آنچه در جهان پهناور پدید آید. بر اساس حرکت شب و روز استوار است و در اثر نور
و ظلمت پرورش مییابند و حرارات و اثر ظلمت است که موجودات را بتدریج تربیت نموده به رشد نیز رسانیده و بسوي کمال
سوق میدهد و در عین حال همه موجودات نیز مانند حرارت و روشنی قوام آن بحرکت است و هر لحظه با زوال همآغوشند
همچنانکه روشنی و تیرگی با حرکت و زوال آمیخته است.
سکونت موجودات جهان در شب و روز کنایه از حرکت و تحوّل ذاتی است که بر موجودات و نظام جهان فرمانروا و استثناء ناپذیر
است با اینکه بعد مکانی آنها را تشکیل میدهد هرگز رو لحظه استقرار نخواهند یافت.
سیر و مهد زمان نیز آنچنان نوازندگان را در آغوش گرفته با شتاب بسوي مقصد رهسپارند و از آن بعد زمانی موجودات از یکدیگر
صورت میگیرد و بر این اساس موجودات جهان بر وحدت مکان و زمان وابستهاند و هرگز از آن دو قید رهائی نخواهند یافت لذا
بشر نیز مانند سایر موجودات ، ص: 64
طبع در شئون جسمانی و روانی محکوم بحرکت میباشد زیرا از اصلاب و ارحام در قرون متمادي گذر نموده تا اینکه در نظام طبع
یعنی وجود خاص به خود در آمده و بصورت ماده تناسلی (آب گندیده) از صلب شخص خاص و در رحم مخصوص انتقال یافته و
پس از حرکت و رشد دوره جنینی را پیموده و پشت سر نهاده و از مرحله جنینی نیز بینیاز گشته دیدگان به صحنه پهناور جهان
میگشاید و براي رشد معنوي بشر پروردگار او را به نیروي خود مجهّز نموده و به وي به امانت سپرده و به وسیله دیدنیها و شنیدنیها
بالاخره از روزنههائی که به این جهان براي او گشوده شده و از مشاهده نظم حیرتآور آن استفاده نماید و عبرت بگیرد و فطرت
خدا داده را بکار بندد با بصیرت به آثار آفریدگار نظر افکند و به یکتائی و بیهمتائی او معرفت یابد.
اینک میفرماید:
آنچه در آسمانها و زمین است مال خداست و آنچه در شب و روز ساکناند یعنی سکنا دارند و شب و روز مشتمل بر آنهاست یا
آنچه در شب و روز ساکناند و حرکت ندارد و آنچه جنبش دارند و ساکن نیستند متعلق به خداست و کمال احاطه و تمام تصرّف
را به کلیّۀ موجودات دارند و اوست که به هر گرفتاري و دعائی شنوا و به هر کردار و نیّتی داناست و وسعت جهان هستی و
صفحه 49 از 188
موجوداتی که در افق زمان و مکان قرار گرفتهاند هیچگاه مانع از آن نیست که خدا از اسرار آنها آگاه باشد بلکه سخنان آنها را
میشنود و حتی حرکت مورچه ضعیفی را در دل شب تاریک بر سنگ سیاه و ظلمانی در اعماق یک درّه خاموش و دور افتاده
، درك میکند و از احتیاجات او و سایرین با خبر و آگاه است از این آیه مستفاد میگردد.
ص: 65
همه موجودات زیر سیطره و قدرت الهی هستند و به باطن جمیع امور عالم میباشد.
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 65
هست او را در ظهورات سبب آنچه باشد ساکن اندر روز و شب
هم سمیع است و علیم از ممکنات بر هر آن مسموع و معلومی بذات
(13)
شأن نزول .... ص : 65
برخی از مفسرین در باره این آیه نوشتهاند:
کفّار قریش نزد پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمدند و از او خواستند که به آئین بتپرستی در آید و گفتند ما میدانیم که
فقر و درویشی ترا بدعوت مردم به خداي یگانه واداشته است لذا ما حاضریم هر کدام مقداري از مال خود را به تو بدهیم تا از این
دعوت دست برداري و بدین ما برگردي. امّا سیوطی در شأن نزول این آیه مطلبی ذکر نکرده است.
بعضی از مفسرین همین نزول را با مختصر تفاوت در سبب نزول آیه 14 نیز ذکر کردهاند.
، ص: 66
[سوره الأنعام ( 6): آیه 14 ] .... ص : 66
اشاره
قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِ ذُ وَلِیا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ یُطْعِمُ وَ لا یُطْعَمُ قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لا تَکُ ونَنَّ مِنَ
( الْمُشْرِکِینَ ( 14
ترجمه و شرح .... ص : 66
خداوند متعال در این آیه شریفه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مورد خطاب قرار داده و دستور میدهد که با بتپرستان
احتجاج نما به اینکه تدبیر جهان پهناور و انتظام یکنواخت در سراسر آن فرمانروا است آیا خردمندي میتواند نعمتهاي بیشماري که
در جهان گسترده شده و بشر را از هر سو فرا گرفته نسبت ایجاد آنها را به خدایان ساختگی و بیادراك بدهد این نیست جز کفران
صفحه 50 از 188
نعمت خرد و خروج از مرز انسانیت بلکه به حکم خرد و منطق قرآن ناگزیر است که نعمتهاي بسیاري که هر لحظه بشر را فرا گرفته
از پروردگار منعم حقیقی بداند و به سپاس و شکر او قیام کند زیرا شکر نعمت و سپاس از منعم واجب است و کفران نعمت ظلم
بساحت کبریائی و قبیح است.
سپس دستور میدهد رسول گرامی از شکر ساحت آفریدگار بجامعه بشر و به بتپرستان بگو از جمله نعمتهاي بیشمار که خداوند
بمن موهبت فرموده آن است که در عالم زرّ از ساحت قدس شعاعی بصحنه امکان تابید و بشر را بخصوص فرا گرفته خطاب الست
بربّکم صدور یافت مقام شامخ ربوبی را معرفی فرمود و مرا مربوب خداوند و به خلعت عبودیت آراست و به انقیاد و امکان مرا
مزیّت و فخر بخشید و یگانه مثالی از صفات و نخستین ، ص: 67
خلیفه خود قرار داد آنگاه بقدسیان و جهانیان سبقت نمودم در مقام تسلیم بر آمده بوحدانیت ذات و صفات و فعل ساحت او اقرار
نمودم قدسیان و پیامبران نیز طریقه شکر را آموختند سلسله بشر نیز از پیشوایان پیروي نموده و هم آهنگ شدند. و پروردگار مرا
نخستین شعاع و کانون قرار داد و از پلیدي شرك و خودستائی پاکیزهام داشت و به مشیّت قاهره مرا نیروي عصمت بخشید و از
لغزش و انحراف مرا ایمن فرمود ولی فیض لذت بخش او آنچنان مرا فرا گرفت و یاد آوریم فرمود که هرگز در صف خودستایان
در نیائی که از شعار عبودیت بیبهره گردي. اینک میفرماید:
یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باین مشرکان بگو آیا من غیر از خدا مالک و مولی و صاحب اختیاري اختیار کنم که مرا یاري
کند یا دفع ضرر و زیانی از من نماید یا جلب خیر و سودي براي من کند آیا غیر خدائی که خالق و موجود آسمانها و زمین است
براي ولایت و سرپرستی و آقائی خویش قائل شویم و حال آنکه آن خدائی است که میخوراند و روزي به خلق میدهد و خود
نمیخورد و حاجتی به خلق ندارد و شما کسانی را میپرستید که خود محتاج بطعاماند اگر از سایر بندگان باشند و بی حس و
بیتاثیراند اگر از بتان و ساختههاي سنگ و چوب باشند.
اي رسول گرامی به آنان بگو من مأمور شدهام نخستین کسی باشم که تسلیم امر خالق خود گشته و اسلام آورده و اطاعت کرده
باشم و مرا نهی فرموده است از اینکه در شما و مشرکان به خداي واحد باشم.
پس اسلام تنها صورت شایستهاي است که پیروي از آن واجب است و آدمی باید خود را به تمامی تسلیم خدا کند و شرك عمل
( بیهوده زشتی است که هیچ ضمیر پاکی به آن رو نخواهد کرد. ( 14
، ص: 68
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 68
با تو گویند ار جهانجوئی نکوست گو بگیرم غیر او آیا که دوست
یعنی از ما مال جو دعوت بهل گر ترا دنیا بود مقصود دل
حاصل آنکه ملک و ملکوت از خداست من جز او معبود ار گیرم خطاست
او پدید آرنده ارض و سماست فاطر اعنی مبدع او بر ما سواست
او خوراند خلق را زرق و طعام بینیاز او ز رزق خاص و عام
خلق محتاجند هر آنی بوي احتیاج او را بچیزي لیک نی
گو که مأمور از خداي عالمم ان اکون اول من اسلمم
یعنی اول کس که او بر حکم حق مینهد گردن منم از ما خلق
صفحه 51 از 188
تا پرستی غیر او را از بتان یا که مخلوق دگر را در جهان
(14)
، ص: 69
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 69
قوله تعالی: فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فطر یعنی شکافتن و شکاف. طبري گفته اصل الفطر: الشقّ از این ماده است:
تفطّر و انفطار یعنی شکافته شدن چنانکه در آیه 90 سوره مریم میفرماید:
تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ یعنی نزدیک است آسمانها از آن نسبت بشکافد. و نیز در آیه 1 سوره انفطار میفرماید:
إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ یعنی آنگاه که آسمان بشکافد اما در بسیاري از آیات قرآن کلمه فطر به معنی آفریدن و فاطر به معنی آفریننده
آمده است چنانکه در آیه 79 سوره انعام میفرماید: وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ و همچنین در آیه مورد بحث آمده
فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ.
ممکن است فطر به معنی ابداع و اختراع و ایجاد ابتکاري باشد.
فطور جمع فطر یعنی شکافها لکن راغب آن را مصدر و به معنی اختلال و سستی گرفته چنانکه در آیه 3 سوره ملک میفرماید:
فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَري مِنْ فُطُورٍ، یعنی دفعه دیگر نگاه کن آیا اختلالی یا شکافهائی در خلق خدا میبینی؟
، افطر یعنی افطار کرد و حریم روزه را شکافت آنچه روزه را بشکفد و بشکافد و باطل کند.
ص: 70
مفطرة یعنی فطرت طبیعت، سرشت حالتی ثابت که با آن آفریده شده چنانکه در آیه 30 سوره روم میفرماید:
فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها یعنی آفرینش خدائی است که مردم را بر آن سرشته است.
فطر یعنی ترك روزه و عید الفطر یعنی روز اول شوّال که از اعیاد بزرگ اسلامی است. ، ص:
71
در آیه 30 سوره روم میفرماید:
فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها یعنی آفرینش خدائی است که مردم را بر آن سرشته است.
فطر یعنی ترك روزه و عید الفطر یعنی روز اول شوّال که از اعیاد بزرگ اسلامی است.
، ص: 72
[سوره الأنعام ( 6): آیه 16 ] .... ص : 72
اشاره
( مَنْ یُصْرَفْ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ ( 16
ترجمه و شرح .... ص : 72
صفحه 52 از 188
خداوند متعال در این آیه مبارکه میفرماید:
آن کسیکه در آن روز عظیم عذاب از او برداشته شود حقّا که خدا به او رحم کرده و انعام فرموده است و این رفع عذاب و رحم
الهی رستگاري و پیروزي ظاهر و آشکار است. اگر پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نخستین شعاع آفریدگار در اثر تعلق او به
ساحت کبریائی از خود بیخود و لرزان باشد که شعار عبودیت نیز همین است چه رسد به افرادي که آمیخته به انحرافند از نظر
اینکه در کمون آنها دو نیروي متضاد نهفته و هر لحظه و از آغاز درك و شعورش نیروي خود را صرف تقویت حس خودستائی
نموده و محور جاذبه هوي قرار داده و کمال را در آن پندارد که به خواستههاي خود برسد و به جانب روح و غرض از خلقت خود
که قطب دیگر است توجه ننماید شالوده خلود در عقوبت همین است جز گروهی که پروردگار به آنان توفیق دهد بصیرت یابند و
بغرض از خلقت خود توجه کنند. رستگاري و شالوده سعادت ابدي نیز همین است و محتمل است مفاد آیه حصر باشد یعنی
هیچگاه کسی از خطر هواي نفس رهائی نخواهد یافت جز برحمت پروردگار و هنگام حساب و بررسی به معنویات و اعمال بشر نیز
هرگز از خطر عدل و عقوبت رهائی نخواهد یافت جز به فضل پروردگار.
چنانکه رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند قسم به آفریدگارم که روان من در قبضه توانائی اوست هرگز فردي از اهل
ایمان در اثر اعمال نیک خود وارد ، ص: 73
بهشت نخواهد شد پرسیدند یا رسول اللّه در باره تو نیز چنین است دست بر سر نهاده فرمود جز آنکه رحمت و فضل پروردگار مرا
همواره فرا گرفته و میگیرد.
از این آیه مستفاد میشود:
اعمال بشر دور از گناه و معصیت نیست فقط رحمت و تفضل الهی است که روز قیامت شخص را از عذاب نجات میبخشد.
(16)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 73
در چنان روزي بر او پس کرده رحم کز نهیبش عظمها ریزد ز لحم
باشد این رحمت ز حق فوزي مبین گر کسی را گردد این رحمت معین
از خلائق کی رود کس در بهشت جز برحمت باشدش گر سرنوشت
یعنی از راه عمل یا طاعتی کس نبیند بی ز رحمت جنّتی
جز که باد رحمتش گردد وزان هر که را خواهد برد سوي جنان
(16)
، ص: 74
[سوره الأنعام ( 6): آیه 17 ] .... ص : 74
اشاره
( وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 17
صفحه 53 از 188
ترجمه و شرح .... ص : 74
خداوند متعال در این آیه مبارکه از نظر تشریف پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مورد خطاب قرار داده و به وي و به جامه
مسلمانان حقیقت توحید افعالی را تعلیم میدهد که آنچه در نظام جهان پدید آید بطوري استناد به پروردگار دارد که نقصی لازم
نیاید زیرا در آیه وقوع هر گونه حادثه ناگوار و یا ضرر و زیان روحی و یا جوارحی و مانند آن که به انسان رو آورد آن را نسبت به
پروردگار داده و آن حادثه را فقط وسیله گرفتاري معرفی نموده است و مفاد جمله آن است که اگر خدا بخواهد شخصی را دچار
حادثه ناگوار نماید و یا ضرر و زیان روانی و یا بدنی به او متوجه سازد هرگز قدرتی نمیتواند آن خطر و زیان را از آن شخص دفع
کند و او را از آن حادثه و خطر ایمن نماید همچنین دفع خطر به پروردگار نسبت داده شده زیرا علل وقوع آن حادثه پیوسته به
یکدیگر و محصول نظام است و نیز ضرر و زیانی که به انسان میرسد و همچنین مکان و زمان و سایر عوامل بیشمار به نظام واحدي
است که تدبیر آنها بقدرت پروردگار میباشد و این شاهد گویائی است که هر موجود استناد به آفریدگار دارد بطوریکه مناسب با
ساحت قدس او باشد. و از شئون تدبیر اوست و اگر فرض شود موجود در این نظام داراي قیود زمان و مکان و وابسته بشرایطی
نباشد خلف فرض است. اینک ، ص: 75
میفرماید:
و اگر خداوند سختی و ضرري مانند درد و یا فقر و بیماري و یا هر مکروهی نصیب تو گرداند کاشفی و برطرف کننده و مزیلی
براي آن مرض و یا مکروه و مفرجی براي آن کرب یا فقر و اندوه جز خود او تبارك و تعالی نیست و اگر خیر و سعادتی مانند
وسعت رزق و بینیازي یا تندرستی و صحّت در مال و بدن یا هر آنچه محبوب تو باشد به تو وارد گردد و عاید تو شود باز از طرف
خود اوست و اوست که بر هر چیز از خوبی و بدي رسانیدن تواناست و احدي را بر دفع آنچه او براي بندگانش از مکروه یا محبوب
اراده کند توانائی و قدرت نیست و لذا بر مسلمانان فرض است که جز به خداي خود توجه به غیر نکند و جلب نفع و دفع ضرر را به
حول و قوت الهی موکول دارد.
(17)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 75
گر نماید ضري از حق بر تو رو پس ندارد باز آن را غیر او
ور رسد خیري ترا از نزد وي پس بود قادر هم او بر کلّ شیء
ضرّ و نفع و خیر و شرّ باشد تمام جاري از امرش همی در هر مقام
(17)
، ص: 76
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 76
قوله تعالی: فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ کشف یعنی اظهار و ازالۀ چنانکه گفته میشود کشف الشئی کشفا اي اظهره و یا میگویند: کشف
اللّه غمه یعنی ازاله و چنانکه در آیه 54 سوره نحل میفرماید:
صفحه 54 از 188
ثُمَّ إِذا کَشَفَ الضُّرَّ عَنْکُ مْ إِذا فَرِیقٌ مِنْکُ مْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ یعنی سپس چون گرفتاري را از شما برداشت گروهی از شما به
پروردگارشان مشرك میشوند. از این ماده است:
کاشف یعنی بردارنده و دفع کننده ضرر و بدي ... و آشکار کننده و برهنهکننده. و کلمه کاشف اسم فاعل است و جمعش کاشفون
و مونث آن کاشفه و جمعش کاشفات است. چنانکه میفرماید:
إِنْ أَرادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضُرِّهِ یعنی اي پیغمبر به این مشرکان بگو اگر خدا براي من آسیب و ضرري بخواهد آیا این بتها
ضرر آن را برطرف کنندهاند و میتوانند آن را رفع نمایند.
، ص: 77
[سوره الأنعام ( 6): آیه 18 ] .... ص : 77
اشاره
( وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ ( 18
ترجمه و شرح .... ص : 77
خداوند متعال در این آیه مبارکه براي نمایاندن حالت چیرگی مطلق و برتري کامل تعبیر مجسمی میآورد.
تسلّط و چیرگی را با قهر و غلبۀ که بالاترین درجات آن است تعبیر میکند و برتري را با کلمه فوق یعنی بالا نمایش میدهد و از
مردم با کلمه عباد یعنی بندگان یاد میکند لذا تعبیر کلی و هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ سایه فراگیر ژرفی بر جان آدمی میاندازد سپس با
جمله و هُوَ الْحَکِیمُ الْخَ بِیرُ میفهماند که این قهر و غلبه از روي نادانی نیست بلکه بنا بر حکمت و آگاهی خاصّ ی است که
مخصوص خداست. اینک میفرماید:
و اوست قاهر و قادري که مستولی بر بندگان خویش است البته این فوقیت مکانی نیست بلکه مراد از فوقیت رفعت و منزلت و امر و
غلبه است زیرا تمام بندگان تحت تسلط و استیلاء و تسخیر و ذلت اویند و اقتدار او منفک و جداي از احدي نیست. و اوست حکیم
یعنی با قدرتی که دارد و فوقیت و رفعتی که او راست جز به مقتضاي حکمت و مصلحت کاري نمیکند و اوست خبیر یعنی داناي
به افعال و صلاح بندگان خود و بحالشان آگاه است.
(18)
، ص: 78
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 78
قاهر است او بر عباد خود بفوق خلق را بر حلق هستی ز اوست طوق
نیست فوق از راه مقدار و مکان بل زوجه علو و استیلاست آن
هم حکیم است و خبیر و او بر امور راستی آگه ز حال مار و مور
صفحه 55 از 188
هر چه هست آن مقتضاي مصلحت میکند با بندگان از هر جهت
(18)
، ص: 79
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 79
قوله تعالی: وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ قهر یعنی غلبه و ذلیل کردن چنانکه در آیه 9 سوره ضحی میفرماید:
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ یعنی یتیم را ذلیل و بیچاره مکن و آن بواسطه از بین بردن مال اوست که تقریبا مترادف با ظلم است. و قهر به
معنی غلبه توأم با توانایی است چنانکه در آیه 127 سوره اعراف میفرماید:
وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ یعنی ما بالا دست آنهائیم و به آنها چیرهایم. و از این ماده است:
قهّار صیغه مبالغه و از اسماء حسنی است چنانکه در آیه 39 سوره یوسف میفرماید: أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ یعنی
آیا ارباب ضدّ هم و پراکنده بهتر است یا خداي یکتا و بسیار غالب و توانا. و این کلمه شش بار در ضمن آیات قرآن آمده است.
مفردات راغب- مجمع البیان- المیزان
، ص: 80
توضیحات .... ص : 80
1) قوله تعالی: قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ ... )
خداوند متعال پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مورد خطاب قرار داده و دستور میدهد: در شنیدن پاسخ این پرسش که
دارنده آسمانها و زمین کیست منتظر جواب ایشان مباش زیرا این مسألهاي است که خلافی در آن نمیتواند راه یابد و خود در
جواب بگو که دارنده جهان خداي یگانه و آن خدایی که سنّت خود را در پیشینیان روان گردانیده در پسینیان نیز چنین خواهد کرد
سپس در رحمت را میگشاید و نسیم امید وزیدن میگیرد و میفرماید خداوند متعال سر چشمه تمام رحمتها است و ممکن نیست
که چنین خداوندي اجازه دهد که رشته حیات انسانها با مرگ پاره شود و تکامل و حیات ادامه نیابد لذا میفرماید: خداوند متعال
بطور مسلم همه شما را در روز رستاخیز که هیچگونه شک و تردیدي در آن نیست جمع خواهد کرد و در پایان به عاقبت کار
مشرکان اشاره کرده و میفرماید: آنانکه سرمایه وجود خویش را از دست دادهاند به این حقایق ایمان نمیآورند و در صورتی که
ایمان است که منشاء و مبدأ تمام فیوضات و منبع تمام کمالات و سر چشمه همه نیکیهاست زیرا اگر ایمان در قلب آدمی نفوذ
کرد وي را به کارهاي نیکو وا میدارد و او را از اعمال بد دور میگرداند.
بالاخره سلسله بشر از نظر رهگذر از جهان اختیار و زندگی در نظام طبع که بر دو نیروي متضاد یعنی خرد و هوي استوار است
ناگزیر در دو قطب مخالف یکدیگر راه خواهند پیمود. گروهی که نیروي خودخواهی را ، ص:
81
است و Ș بکار برده و به آن تکیه نموده زیانکار گردند و هرگز جبران پذیر نخواهد بود این نهایت سیر انحطاطی و شقاوت
گروهی که از حکم خرد پیروي نموده و طریقه انقیاد پیموده رستگار و سعادتمند خواهند بود که نهایت سیر کمالی بشر و بهترین
مثال صفات پروردگار است.
2) قوله تعالی: وَ لَهُ ما سَکَنَ فِی اللَّیْلِ وَ النَّهارِ آفرینش و مالکیت و سلطنت هر چه در زیر پرده ظلمت شب یا در زیر پرده سفید روز )
صفحه 56 از 188
ساکن است به خدا تعلق دارد و از خدا هستند.
و بعقیده بعضی از مفسرین مقصود این است که تمام موجوداتی که در شب آرمیدهاند و تمام موجوداتی که در روز بکوشش و
تلاش مشغولند مخلوق خدا هستند.
اگر بپرسند که چرا در میان همه جنبههاي عالم خلقت تنها به حرکت و سکون اشاره نموده است جواب گفته میشود زیرا حرکت و
سکون موجودات دلالت دارند بر اینکه آنها از نیستی به هستی آمدهاند و هر چه از نیستی به هستی آمده باشد نیازمند خالق و صانع
است.
و جمله و هو السمیع العلیم در این آیه مبارکه به این مطلب اشاره دارد که وسعت جهان هستی مانع از آن نیست که خدا از اسرار
آنها آگاه باشد بلکه سخنان آنها را هم میشنود و حتّی حرکت مورچه ضعیفی را که در دل شب تاریک بر سنگ سیاه و ظلمانی
در اعماق یک دره خاموش و دور افتاده را درك میکند و از احتیاجات او و سایرین باخبر و آگاه است.
خلاصه صفات فعل پروردگار مرادف یکدیگر و از شئون تدبیر اویند از این نظر صفات سمیع و علیم به معناي وسیع آن است و
خواستههاي موجودات که بیشمار و بینهایت هستند در ساحت کبریائی یکسانند و همه از صفت أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 12 ، ص: 82
قیمومیّت او مسئلت نموده و از نعمت گسترده بهرهمند میشوند و اختلاف آن دو صفت به لحاظ محدودیّت موجودات است. علم و
احاطه و سایر صفات پروردگار حصولی نیست که در اثر حوادث پدید آید بلکه مرتبه نازل و ظهوري از علم ذاتی اوست که از پرتو
آن صحنه امکان پدید آمده و تا ابد درخشان است.
3) قوله تعالی: قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِ ذُ وَلِیا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ این آیه بر احتجاج با بتپرستان است که از نظر تدبیر و یکنواخت )
که در همه ذات و اجزاء بیشمار هستی فرمانروا است و مفاد صفت فاطر آن است که ایجاد و خلقت جهان فعل و ظهور اراده
پروردگار است همچنین به بپا داشتن صحنه وجود که غرض حکیمانهاي بر آن مترتب شود به آن است که نظام آن را براي همیشه
بپا دارد و در باره آنها تدبیر نماید و به سوي مقصد ابدي آنها را سوق دهد و گر نه خلقت جهان بیهوده خواهد بود و اگر فعل
پروردگار ایجاد باشد یعنی فقط جهان پهناور را از کتم عدم به عرصه وجود در آورد ولی ادامه و بقاء جهان و انتظام اجزاء آن فعل
پروردگار نباشد خلف فرض و تناقض است.
در این زمینه بشر که به حکم خرد در همه لحظات زندگی محتاج و نیازمند است و براي تامین احتیاجات بیشمار خود ناگزیر است
و وسائل طبیعی که وابسته به یکدیگر و نظام واحد در آنها فرمانروا است استمداد نماید و از عوامل طبیعت استفاده نموده و محکوم
نظام آنها باشد.
یگانه لطیفه انسانیت قدردانی و شکرگزاري است به آنکه نعمتها را از پروردگار بداند و لحظهاي غفلت ننموده و به هدر ندهد و
، به سپاس آنها قیام کند زیرا یگانه گوهر هستی و لطیفه عبودیّت همان شکر گذار است که
ص: 83
طاقتفرسا و کمیاب است.
کلمه و لا یطعم در این آیه صفت فعل و قید سلبی است که نعمت هستی و رحمت اطلاقی را خود گسترده ولی ساحت او بینیاز و
منزّه از نقص و حاجت است و اطعام و همچنین بر آوردن خواستههاي موجودات ظهوري از صفت فاطر است زیرا به وسیله عوامل
طبیعت و حدوث شب و روز و تغییر فصول صورت میگیرد.
و این نکته نیز باید مورد توجه قرار گیرد که خداوند متعال در این آیه از میان صفات خویش فقط به اطعام بندگان و روزي دادن به
آنان را تذکر داده است زیرا بیشتر وابستگیها در زندگی مادي بشر در اثر همین خورده یک لقمه نان است که اشخاص را به خضوع
صفحه 57 از 188
در مقابل اربابان زر و زور وا میدارد لذا خداوند متعال در این آیه مبارکه میفرماید: روزي شما بدست خدا است نه به دست
اشخاص و نه به دست بتها و صاحبان زر و زور خود نیازمندند و احتیاج به اطعام دارند و تنها خداست که اطعام میکند و احتیاج به
اطعام ندارد.
در پایان آیه به پیغمبر اکرم دستور میدهد که به آنها بگو من مأمور شدهام نخستین کسی باشم که به امر خالقم تسلیم گشته و
اسلام آورده و اطاعت کرده باشم و از اینکه در شمار مشرکان به خدا باشم مرا نهی فرموده است.
4) قوله تعالی: إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ زمانی که حال پیغمبر معصوم و خاتم الانبیاء و المرسلین این باشد که به )
او وحی شود:
بگو من در صورت نافرمانی از عذاب روز بزرگ رستاخیز ترسان هستم حال ما چه خواهد بود و حال تو اي آدمیزاد مسکین مغرور
که به ریسمان اوهام و ، ص: 84
خیالات واهی خود را آویختهاي و به غیر خدا پناه برده و برده غیر او شدهاي چه خواهد بود؟
از این آیه مستفاد میگردد:
احساس مسئولیت پیامبران بیش از احساس مسئولیّت دیگران است ضمنا ترتیب جملهبندي در این آیه اقتضا میکند که جمله اخاف
پس از جمله ان عصیت ربّی ذکر گردد زیرا به منزله جزاي شرط محسوب میشود ولی ترس و احساس مسئولیت پیغمبر اکرم صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم در مقابل فرمان خدا موجب گشته که براي تاکید جمله اخاف مقدّم گردد.
و عذاب را به صورت تکان دهنده و خوفناکی نشان میدهد که گویی دیوي است که میخواهد به جان آدمی در افتد و تنها نیک
بختان از آن در امان میمانند.
سپس در آیه بعد میفرماید: مَنْ یُصْ رَفْ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ خبر رحمت خدایی چیزي نمیتواند از آن جلو گیرد و هر کس این
عذاب از وي بگردد و دور شود مهربانی و رحمت خدایی شامل حال او شده و به رستگاري آشکاري رسیده این تصویر هول و
هراسی است که بر جان نافرمایان میافتد پس چه بهتر که پیش از رسیدن به چنین حالی از راهی که میروند باز گردند.
5) قوله تعالی: إِنْ یَمْسَ سْکَ اللَّهُ بِضُ رٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ در این آیه شریفه مسّ را که کنایه از حادثه ناگوار است به خدا نسبت )
داده به خاطر اینکه نیروي لامسه بشر از حس بینائی و روانی و یا ضرر و خطر بدنی که بر انسان روي آورد تعبیر به مسّ فرموده که
نمونه از قدرت پروردگار بوده و تحمل زیاده بر آن از طاقت بشر خارج است. ، ص: 85
سپس در این آیه میفرماید: اگر پیشآمدي را که موافق طبع است خدا براي کسی بخواهد و یا سودي به او برساند و از آن بهرهمند
شود قدرتی نمیتواند از خواسته پروردگار جلوگیري کند در اینجا نیز رسانیدن خبر را نیز به آفریدگار نسبت داده و واقعه خارجی
را وسیله خیر و از فضل خود معرفی کرده است که هر نیک و صلاح که به شخصی رو آورده چه از خود او بوده و یا از خارج
متوجه او شود از فضل آفریدگار است و هر خیر و سودي به او برسد زیاده بر استحقاق او بوده ولی فضل در مورد قابل است و
قابلیّت نیز سر آمد و بهترین فضل است.
در اینجا نیز تعبیر به مس نموده از نظر اینکه بشر و حاجت او محدود است اما فضل پروردگار بینهایت است و هر که بر حسب
قابلیت خود بهرهمند میشود از این جهت پیامبران همواره مشمول فضل زیاده بر تصور هستند.
در پایان میفرماید: و هو علی کلّ شیء قدیر یعنی اراده او وابسته بشرط نیست و هر قید و شرطی فرض شود از لوازم خواسته اوست.
زیرا هر موجودي محدود و داراي مشخصات مکانی و زمانی و عوامل بیشمار میباشد که از لوازم تشخص آن موجود به شمار
میآیند و بصورت شرط معرفی میشوند یعنی قدرت پروردگار به طور اطلاق است ولی مقدور و خواسته او وابسته به شرایط زمان
و مکان است که به طور سلسله با مجموع نظام جهان ارتباط مییابد.
صفحه 58 از 188
6) قوله تعالی: وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ کلمه فوق در این آیه مبارکه تاکید یعنی قاهر بطور اطلاق است به اینکه )
در نظام آفرینش موجودات جهان را از انواع بیشمار تشکیل داده و نیز در نهاد هر ، ص: 86
یک آثار مختلف و متضادي است و در اثر تماس با یکدیگر نیروي غلبه و فعل و انفعال آنها از یکدیگر به کار میافتد و بدینوسیله
نظام حرکت و تحول در سرتاسر جهان فرمانروا میباشد.
مثلا نیروي فهر و تاثیر شگفتآوري در آفتاب نهاده که در موجودات تاثیر مینماید و سبب رشد و نماي نباتات و حیوانات و معادن
میباشد به همین قیاس آب و هوا و خاك هر یک تاثیر خاصی در انتظام جهان دارند.
پس اختلاف انواع موجودات و تضاد آثار آنها با یکدیگر سبب میشود که همواره در اثر تماس با یکدیگر نیروي قهر و فعل و
انفعال آنها به کار و نظام حرکت و توجه جهان به سوي کمال استوار گردد.
ضمنا نظم خلقت و اختلاف انواع موجودات و آثار گوناگون آنها که صحنه گیتی را فرا گرفته بر اساس حکمت است و هرگز تغییر
و یا خلالپذیر نخواهد بود پس نظام و تدبیر جهان به قهر و تاثیر موجودات است در یکدیگر ولی قهر پروردگار فوق همه آنها است
به اینکه در هر یک اثر خاصی نهاده که سبب قهر و غلبه آنها بر یکدیگر میشود.
و ذکر صفت قاهر براي تعلیم توحید افعالی است که ضرر و نفع هر یک از حوادث نسبت به افراد بشر وابسته به اراده پروردگار
است یعنی تاثیري در آن پیشآمد میگذارد که سبب نفع و یا ضرر شخصی منظور گردد.
و ذکر دو صفت حکیم و خبیر در این آیه شریفه بیان آن است که حکمت و نظام تدبیر جهان وابسته به صفت قهر پروردگار است
که در هر یک از موجودات اثر خاصی نهاده تا به وسیله تاثیر و قهر پی در پی در ، ص: 87
یکدیگر نظام حرکت و سوق آنها به کمال استوار گردد بدون اینکه موجودي بتواند در خود تاثیر کند و به حرکت در آید.
ناگفته نماند منظور از کلمه فوق عباده در این آیه شریفه برتري مقامی است نه مکانی زیرا خدا مکانی ندارد.
، ص: 88
روایات .... ص : 88
1) تفسیر مجمع البیان از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده که آن حضرت فرمودند: قسم به آن خدائی که جان )
من در دست قدرت اوست احدي به وسیله اعمال نیک خود داخل بهشت نخواهد شد بلکه اضافه بر اعمال نیک محتاج به فضل و
ترحم خدا خواهد بود گفتند یا رسول اللّه تو نیز داخل بهشت نخواهی شد فرمود حتی من هم داخل بهشت نمیشوم مگر اینکه خدا
مرا مشمول رحمت و فضل خود قرار دهد.
2) سلمان فارسی از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده که فرمود خداوند متعال در آن روزي که آسمانها و زمین )
را آفرید صد رحمت هم آفرید یکی از آن رحمتها این است که در میان خلق است و آنان به وسیله آن به یکدیگر ترحم میکنند
99 رحمت دیگر براي روز قیامت نگاه داشته است هنگامیکه روز قیامت فرا میرسد این یک رحمت را هم به آن 99 رحمت
ضمیمه میکند تا صد رحمت خدا کامل شود.
3) حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند: هنگامیکه روز قیامت فرا میرسد خداي مهربان رحمت را از خود اظهار میکند )
که حتی ابلیس هم به رحمت واسعه خدا طمع میکند.
اما در بعضی از روایات آمده خدا به شیطان دستور میدهد که بر قبر حضرت آدم سجده کن تا از تو در گذرم وي میگوید من به
خود حضرت آدم سجده نکردم تا چه رسد به قبرش سجده کنم.
، ص: 89
صفحه 59 از 188
تجزیه و ترکیب .... ص : 89
قوله تعالی: وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ هر دو صفت فعل پروردگار و مفاد آن حصر است قوله تعالی: قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیا استفهام انکاري
است و کلمه ولیّ به معناي مدبّر است که نظام یکنواخت جهان از اوست.
قوله تعالی: قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیا کلمه غیر اللّه در اینجا مفعول دوم اتّخذ میباشد.
قوله تعالی: إِنِّی أَخافُ إِنْ عَ َ ص یْتُ رَبِّی ممکن است جمله معترضه باشد و محلی از اعراب نداشته باشد و نیز محتمل است که جمله
حالیه باشد ولی در هر صورت جواب شرط محذوف است.
قوله تعالی: فَلا کاشِفَ لَهُ اسم کلمه لا و خبر آن کلمه موجود حذف شده است و کلمه هو بدل از ضمیر کلمه موجود است و کلمه
فوق عباده متعلق به محذوف و حال براي کلمه قاهر و کلمه شهادة در آیه بعد تمیز است و کلمه انّ بوسیله ما از عمل ملغی شده
است و کلمه هو مبتدا و کلمه اله خبر آن است.
، ص: